دفترچه ممنوع

ساخت وبلاگ
خانم مدیر اداری و هدی در مورد مهدکودک حرف می زنند. یادم می آید هنوز تکلیف مهدکودک پسرک را روشن نکردم. هدفونم را محکم تر در گوشم می چپانم و صدای موسیقی را بلندتر می کنم.یکی میگوید چقدر بی حالی، روزه برده تو را! یادم می افتد به پارسال که پرسید از پایان نامه ات چه خبر. گفتم تو ماه رمضون خیلی سخته نوشتن دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 72 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 16:01

پسرک اینجا کنارم خوابش برده و استاد همچنان می خواند؛ بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل...خیلی حرف دارم، این روزها فایلهای اعتماد به نفس سهیل رضایی را گوش میدهم و دنبال خودم می گردم. میخواهم طلای درونم را پس بگیرم از مادر مهربانم و (میم)عزیزم. میخواهم از قالب این دختر کوچلوی بامزه که هیچکس حتی دکتر(ر دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 68 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 7:03

بالاخره خوابید. تازه خوابم برده بود که با صدای ناله اش بیدار شدم. تب داشت و بدنش داغ داغ بود خدا رو شکر بعد از پاشویه و دارو تازه خوابش برد. هنوز شک دارم بخوابم یا نه، تا اخر این نوشته بیدار می مانم‌تا مطمئن شوم حال پسرک خوب خوب است.اما بعد راستش من هیچوقت ماه عسل را نمی بینم از لذتی که در چهره  علی دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 87 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 7:03

خانم «ن» دوست من است. پنج سال از من بزرگتر  و دختر بزرگ خانواده ای که همیشه بار مشکلاتشان را به دوش کشیده. یک خانم خودساخته و قوی با دو تا دختر خوشگل که نه تنها زندگی خودش را می چرخاند بلکه مادر و خواهرهایش را ازجهنمی که پدرشان برایشان ساخته بود بیرون برده و حالا خواهرها هرکدام برای خودشان کسی شده ا دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 89 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57

این روزها اتفاقات عجیبی می افته. برادر (الف) رو  با مسخره ترین استدلال موجود بازداشت کردند. یه بچه دوماهه داره  بنده خدا.  الف افتاده به جون فرزاد که اگه  تو جواب تلفن های منو میدادی و با هم میرفتیم دیوان عالی کشور. اعاده دادرسیمون قبول میشد. فرزاد از عصبانیت داره خودزنی میکنه و زیبا از بی معرفتی ال دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 64 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57

پیش دفاع برگزار شد.  سر جلسه خیلی مسلط و آروم بودم. مجوز دفاع دادند  و گفتند چند تا اصلاح اساسی انجام بدهم. قبل از جلسه پسر آیت الله رو دیدم. کنار استاد مشاورم دکتر (س) ایستاده بود گفت چقدر دلم برات تنگ شده بود(ف).اینجا چه میکنی؟ دکتر س گفت پیش دفاع داره منم میخوام بهش گیر بدم.گفتم بهشون بگید اذیتم دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 69 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57

امروز خیابان ها بوی تو را می دهند.دلم آرامش و انرژی مثبت تو را می خواهد. در دلم میگویم: امروز بر ما مبارک است. و تو حتما همین لحظه در جواب تبریک کسی که من نمی شناسم متواضعانه لبخند می زنی. کاش بزرگ شوی، ببالی، رشد کنی  آنقدر بزرگ که من به دوست داشتنت افتخار کنم و من محو شوم از این ماجرا. کاش هیچگاه دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 82 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57

این فیلم های سینمایی رو دیدید که خانم  مستأصل و مضطرب خونه در مواجهه با یک بحران مثل دیوونه ها دنبال قرص آرامبخشش میگرده و احساس می کنه اگه این قرصها نباشند حالش خوب نیست؟ من همیشه از ترس همین صحنه، از هرگونه قرص آرامبخشی روگردان بودم. نهایت خلافم ژلوفن و استامینوفن کدئین بود. تا اینکه هفته پیش رفت دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 80 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57

بهترم مثل آدم  سی و پنج ساله ای که دیگر قرص آرامبخش نمی خورد و آرام است. مثل زن  بی خیالی که دیگر حتی موهایش را چک نمی کند که ببیند در چه حالند مثل بنده ای  که میداند خدا  هوایش را دارد. مثل کودکی  که برای  خاطر دل خانم چاقه قصه فرانی و زویی کفشش را برق می اندازد. مثل گناهکار با وجدانی  که از اینکه دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 75 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57

  شک ندارم خیلی آدم خوبیه. لهجه کرمانی غلیظش، خیرخواهیش، نگاه خوش بینانه ­اش نسبت به همه انسانها و مهربانی جنوبی فراگیرش به آدم حس امنیت می دهد. اما چرا من حس میکنم هیچ چیز از این جلسات در نمی آید؟ میگوید به جاهای خیلی خوبی رسیدیم اما من فکر میکنم ما هنوز به هیچ جا نرسیدیم یعنی اوهنوز هیچ چیز جدیدی دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 59 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57

آقا اجازه! میشه من راحت باشم؟ چشمامو ببندم و بنویسم؟اجازه هست ملاحظه همین دو سه نفر عزیزی که بعضی وقتها به اینجا سر میزنند رو نکنم؟ میشه دغدغه اون ادم مهربونی که این صفحه رو باز میکنه که ببینه بالاخره این خانم میان سال  تپل کچل باهوش، تز دکتراشو دفاع کرد یا نه رو نداشته باشم؟ من حالممممممممم بده. خی دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 73 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57

بهش گفته بودند تو نمره را بخوان. گفته بود من نمیتوانم گریه ام میگیرد. اما نمره ام را او اعلام کرد این قدر قشنگ که خودش و خودم و دوستانم اشک در چشمانمان جمع شد. گفت  به همه کسانی که تو را دوست دارند تبریک میگم و به همین خاطر به خودم تبریک میگم. خوش به حال انها که تو را دوست دارند و خوش به حال تو که دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 87 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57

گفتم گمم بین این همه من. گم کرده ام خود واقعی ام را و نمی فهمم ادمی بذله گو و دوست داشتنیم یا گوشه نشینی ساکت. زنی نیازمند تحسینم یا مردی قوی و مستقل. منتقدی باهوشم یا همدلی مهربان. عاشقم یا عاقل.سرگردانم بین این همه تصویر. گفت زود آمدی مولانا در هفتادسالگی دنبال خودش میگشت و خود را نیافته بود.دیروز دفترچه ممنوع...
ما را در سایت دفترچه ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soofiia بازدید : 70 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 2:57